واژواره

سیدمسعود طباطبائی

واژواره

سیدمسعود طباطبائی

واژواره

ما را قلیل اشک، مقام خلیل داد
کم‌کم چکید و جوشش زمزم شروع شد

سیدمسعود طباطبائی
https://telegram.me/smtpoet

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۵۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اینجا نبودم که صدایش را شنیدم
در خود صدای آشنایش را شنیدم

وقت تولد گریه‌‌هایم علتی داشت
در بطن مادر روضه‌هایش را شنیدم

پایم به هیأت باز شد قبل از تولد
در روضه عطر جان‌فزایش را شنیدم

از کوچه با تلفیق طبل و سنج و نوحه
موسیقی دارالبکایش را شنیدم

ای کاش "هل من ناصر"ش را می‌شنیدم
حالا که "هل من مبتلا"یش را شنیدم

مادر شبی با من ز عاشورا سخن گفت
از ابتدا تا انتهایش را شنیدم

این "ارباً اربا" چیست مادر؟ از جوابش
خشکم زد و تنها "عبا"یش را شنیدم

تا گفت از عباس، آب از چشمم افتاد
از علقمه "ادرک اخا"یش را شنیدم

باب الحوائج چیست؟ یعنی التماس ِ
دنیا به دستان جدایش را شنیدم

من از کفن پرسیدم و او طفره می‌رفت
سربسته راز بوریایش را شنیدم

تا گفت: شمر از کینه... گوشم را گرفتم!
بی‌فایده بود... "از قفا"یش را شنیدم

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

من نوکرم! رسم وفایم را ببینید
تمکین بی ‌چون و چرایم را ببینید

گفتند: این دیوانه آخر رعیت کیست؟
در کربلا فرمانروایم را ببینید

احساس غربت در حرم معنا ندارد
شاه غریب آشنایم را ببینید

مشهد برات کربلایم را گرفتم
تأثیر ذکر "یا رضا"یم را ببینید

دل بستم و شد کعبه‌ام شش‌گوشه‌ی او
در سینه‌ام قبله‌نمایم را ببینید

جز خانه‌ی ارباب را مَحرم ندانم
بی‌چاره‌ام؛ دست گدایم را ببینید

ناگفتنی‌ها را فقط با دوست گفتم
بر گونه راز برملایم را ببینید

من زنده با اشکم‌‌، میان پلک‌هایم
سرچشمه‌ی آب بقایم را ببینید

دیشب برایم روضه‌ی گودال خواندند
پیشانی زخم ِ عزایم را ببینید

بر خوان لطفش "نوکری" سیری ندارد
ماه محرّم اشتهایم را ببینید

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی
اندوه بزرگی است زمانی که نباشی
علیرضا بدیع
::
من سفره‌ی صبحانه و تو نان لواشی
اندوه بزرگی است زمانی که نباشی

جانم به فدای تو و آن جسم ظریفت
از عطر دل‌انگیز تو و حجره‌ی کاشی

می‌رقصد و مست است و خمیر تو به دستش
در طبخ تو شاطر کند، ای جان چه تلاشی!

از وزن تو کم کرد و به حجم لبت افزود
باری! که به یک بوسه بگردی متلاشی

در متن تمام جلسات از تو سخن بود
کیفیت داغان تو بردت به حواشی

یک ثانیه بعد از گذر عمر مفیدت
رنگ تو کمی می‌زند از دور به ماشی

گفتی که مقصر خود آرد است به من چه!
یا می‌خورد آب این غلط از شاطر ناشی


بگذار بیاید جلو آن یار رقیبت
بی‌فایده مشغول به امرار معاشی

چرخی بزن ای سنگک پُرسنگ که هربار
فیروزه و یاقوت به آفاق بپاشی

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
آن راز لذیذی که به هر مزمزه فاشی

صبحانه‌ی کاری و ناهار و سحر و شام
افطار، کنار من و معشوقه و آشی

در وصل تو داغی است که در هجر تو آن نیست
هشدار که دست و دل ما را نخراشی

با دیدن قیمت به خودم گفته‌ام: "اینجا
نونواییه یا حجره‌ی الماس‌تراشی؟"

سرتاسر من سوخت به دستم که رسیدی
اندوه بزرگی است چه باشی چه نباشی

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

هرآنکس بوده با این آستان مأنوس تر بهتر
هوای بندگی اینجاست چون محسوس تر بهتر

به شوق عشق باید دل به دریای شهادت زد
دمشق از موج  سربازانش، اقیانوس تر بهتر

نهیب "اسکتوا" را همنوا با این رجزها کن
نفس در سینه ی این بزدلان محبوس تر بهتر

لباس رزم، احرام و سلاحم جای تسبیح است
زیارت نامه ی اصحاب دل، مخصوص تر بهتر

اگرچه دل گره خورده است با این بارگاه اما
ضریحش بین انگشتان من ملموس تر بهتر

"هزاران" سال باید دور او چرخید و آخر سوخت
کبوترهای روی گنبدش ققنوس تر بهتر

به اشک روضه جارو می زنم صحن و سرایش را
که مژگانم اگر باشد در این قاموس، "تر" بهتر
::
چهل منزل سیاهی را  "سر" ِ روشنگری دارد
که "مصباح الهدی" بر روی نی فانوس تر بهتر

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

از عشق اگرچه یادگاری داریم
بر سینه هزار زخم کاری داریم

ما زنده به این مقاومت می مانیم
با شیخ شهیدمان قراری داریم...

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰
این راه بدانید به جز راه ظفر نیست
فرمانده به جز "شیخ نمر" مرد خطر نیست

بر شیخ سعودی لعین هم برسانید
مظلوم کشی جانب کعبه که هنر نیست

خونی که ز هر شیعه بریزند بهایی ست
در پیش عطاهای حسین؛ اینکه ضرر نیست

ما جمله به این رنج و بلاهاست که هستیم
گر رنج و بلا نیست هلا شیعه دگر نیست!

آنکس که فقط "قافیه" را باخت "سعودی" ست
پیروز به جز شیعه و جز "شیخ نمر" نیست

12 دی ماه 1394
  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰
از بار شرم، دست به زانو گرفته ایم
"دال"یم؛ اگر که از "الف"ش رو گرفته ایم

لب تر نکرده است ولی چشم مان تر است
با اشک شوق نوکری اش، سو گرفته ایم

هرگز نبوده اهل حساب و کتاب و ما
بیش از نیازهای خود از او گرفته ایم

ما را بلا به گوشه ی هیأت کشانده است
چون کشتی شکسته ی پهلوگرفته ایم

همراه با صفوف عزا در تلاطمیم
فرمان ز رقص پرچم گیسو گرفته ایم

دستی به تنگ سینه و دستی به فرق سر
ما با غم دو دست قلم خو گرفته ایم
  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

مداد قرمز

حالا که
لبهایت را بوسیدم،
شبیه روزهایی شده ام
که در مدرسه
دوست داشتم
بیشتر
با مداد قرمز
مشق بنویسم...

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

بازگشت

[غزلی تقدیم به حضرت سلطان]
::
اگر از ما نظر لطف شما برگردد
دیگر این گمشده‌ی راه کجا برگردد؟

وای از آن روز که پشت در سقاخانه
کاسه‌ی اشکِ تمنای گدا برگردد

دست بردیم در آرامش گیسوی شما
تا مگر حوصله‌ی رفته‌ی ما برگردد

بسته‌ام حاجت خود را به کبوتر تا باز
با خبرهای خوش آن فرّ هما برگردد

می شود گوش حوائج به جوابی دلگرم
اگر از کوه سخای تو صدا برگردد

نیست در مذهب این سلسله هرگز، دستی
خالی از پنجره فولاد رضا (ع) برگردد
  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

عید

رؤیت چهره ی ماه تو برایم عید است
کاش روز سی ام ماه، مبارک باشد

عید فطر مبارک!
  • سیدمسعود طباطبائی