واژواره

سیدمسعود طباطبائی

واژواره

سیدمسعود طباطبائی

واژواره

ما را قلیل اشک، مقام خلیل داد
کم‌کم چکید و جوشش زمزم شروع شد

سیدمسعود طباطبائی
https://telegram.me/smtpoet

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل معاصر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

غریبه‌ام

ای آنکه بی تو با همه عالم غریبه‌ام
با تو چه آشنایم و با غم غریبه‌ام

بی‌پرده دوست دارمت ای گل! ولی چه سود؟
من با زبان روشن شبنم غریبه‌ام

دردت به جان عاشقم افتاده پس چرا
در لحظه‌ی شنیدن آن هم غریبه‌ام؟!

هم دارمت به ثانیه‌ای هم ندارمت
عمری اگرچه با تو ندارم...؛ غریبه‌ام

در من بمان و آینه را روسپید کن
ای با من ِ همیشه مجسم! غریبه‌ام!
  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰
هرچند با گردن‌کشی‌ها لج نخواهم کرد
چون دشنه بر دیوار گردن کج نخواهم کرد


با دشمنانم روز را روراست می‌جنگم
شب را به سازش با ریا منتج نخواهم کرد

با هرزگرد کعبه‌های ساعتی خود را
سرگرم سرگردانیِ این حج نخواهم کرد

از حجم اغراق تلفظ‌ها دهانم را
هم‌راستا با لهجه‌ی مخرج نخواهم کرد

در گیر و دار قالی دنیای چندین رنگ
بازیگری در نقش‌ها را رج نخواهم کرد

راه آمدن با سدّ راه‌م را نمی‌تابم
من کوهم ای دیوار؛ گردن کج نخواهم کرد
  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

در سوگ سلیم

غزلی ناچیز به پاس اشک‌هایی که با نوای آسمانی مرحوم «سلیم مؤذن‌زاده» ریخته‌ام:
::
خمیازه‌ی گوش‌ از نشاط باده خالی شد
مستان به هوش و شهر از افتاده خالی شد

آواز نورش بازتاب روح ایمان بود
شب را رها کرد و دل سجاده خالی شد

داوودحنجر بود و دل را صیقلی می کرد
افسوس از حجم نفس، سنباده خالی شد

وقت اذان، رخت عزا را تازه خواهد کرد
شهری که از شور «مؤذن‌زاده» خالی شد

بی ذکر «زینب، زینب» و «جانیم سنه قوربان»
از آب و تاب آوای هر دلداده خالی شد

با صوت مصنوعی چه می‌تازند مداحان!
گفتیم تا: «کو مرد میدان؟»، جاده خالی شد

  • سیدمسعود طباطبائی