واژواره

سیدمسعود طباطبائی

واژواره

سیدمسعود طباطبائی

واژواره

ما را قلیل اشک، مقام خلیل داد
کم‌کم چکید و جوشش زمزم شروع شد

سیدمسعود طباطبائی
https://telegram.me/smtpoet

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

معصوم

تلفظ واژه ی «بی شرمی»
از میان لبهایت هویدا نیست
اصلا به چهره ات نمی آید،
زیبا نیست!

غروب پنج شنبه
29 فروردین 1392

نقاشی از: حسین احمری

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

حسرت

می روی و نمی رود، از سر من صدای تو
از نظرم نمی شود، لحظه ی بای بایِ تو

روی تو در مقابلم، عطر تنِ تو در دلم
کهنه به تن نمی شود، مانده به جا ردایِ تو

منزل سالها تویی، محفل بی ریا تویی
مسکنِ من نمی شود، جایِ تهی ز جای تو

بس که دویدم از پیَ ات، از پی جایِ خالی ات
چون که نیافتم شدم، در پس ردّ پایِ تو...

هیچ نبود از تو اثر، هیچ نشانه ای دگر،
جز غمِ اهلِ راهت از، ناله ی های های تو

آغازین ساعات 29 فروردین 1392
برای نقاش این اثر: حسین احمری


  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

بِکر

آنقدر خطر کردم و تعریف نمودم
تا شهره و هم بستر صد شهر خطر شد

هر بذر که در باغچه ی خلوت خود کِشت
هر چشم و نگه در طلبش، دست و تبر شد

26 فروردین 1392
//bayanbox.ir/id/2005184044113975339?preview
  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۱
  • ۰

سید شهیدان اهل قلم

شیدایی جشن لاله ها را دیدم
سرخی ردای شهدا را دیدم

از قاب نگاه راوی جبهه عشق
در متن صدا رنگ خدا را دیدم


برای شهید آوینی

20 فروردین 1392

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

انتخابات

برای آنهایی که احساس تکلیف از آستین کت-هایشان بیرون زده:

انگار رسالت جهان در ید اوست
آبیّ ِ زمین و آسمان در ید اوست

در جشن و عزای آدمی «خوشوقت است!»
بخشیدن و اتخاذ جان در ید اوست

20 فروردین 1392

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

اصالت هنر

هنـر باید تکانت دهد،

نه آنکه بنشینی

و از میان ابری غبار بگویی:

«احسنت!»

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

برای عسل بدیعی

کبد،

      کلیه

قلب،

       ریه

             تنها اینها را دارم!

 برای زنده ماندن،

                        آیا کافی نیست؟

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

نه سلامی، نه علیکی
نه ز سوی یار پیکی

نه نوای ساز و سوری
نه تولدی، نه کیکی


دوم فروردین 1392

پس نبشت:
بشر امروز بیش از احساس نیاز به پیامک و تلفن و این دست ساخته های جبر تکنولوژی -که این نوع زندگی را «تکنولوزیستی» و به عبارتی دیگر «مردگی» می ناممش- به حضور نیازمند است و خود نمی داند که این درد، همان مرضی است که چند دهه گریبانش را گرفته و هر روز بهر درمانش، پاچه و یقه ی شخصی دیگر، غیر از خویش را مورد عنایت قرار می دهد.
و اگر ندانیم و نشناسیمش، که شایسته مان، همان حال است؛
اما و دریغا که بدانیم و میل به ندانستن کنیم!

  • سیدمسعود طباطبائی