لعنت به تابستان، پس از پاییز لعنت
لعنت به این دو فصل لعن انگیز لعنت
آن روزها در این دو فصل لعـن انگیز
گفتم به هرکه دیدم و هرچیز لعنت
لجباز بودی و به کم قانع نبودی
بر همچنین و همچنان و نیز لعنت
شد شاهدم، آویز ِ در دستان ِ سردت
بر حرز و گردنبد ِ دست آویز لعنت
هنگام خشمت گوش خود را می گرفتم
رحمت به فریاد سر جالیز رحمت!
در بیت قبلی "رحمت"ش را دوست دارم
لعنت به چشمان ِ حسود ِ ریز لعنت
اردنگی و تیپا زدی و آخ... گفتم:
«لعنت به تیزی ِ لب ِ قرنیز لعنت»
هر برگ از هرخاطره یکسو فتاده است
لعنت به جلد کهنه ی شوومیز لعنت
---------------------------------------
---------------------------------------
کاری که کردی را اگر دنیا بفهمد
از هر دهانی می شود لبریز لعنت...