از بار شرم، دست به زانو گرفته ایم
"دال"یم؛ اگر که از "الف"ش رو گرفته ایم
لب تر نکرده است ولی چشم مان تر است
با اشک شوق نوکری اش، سو گرفته ایم
هرگز نبوده اهل حساب و کتاب و ما
بیش از نیازهای خود از او گرفته ایم
ما را بلا به گوشه ی هیأت کشانده است
چون کشتی شکسته ی پهلوگرفته ایم
همراه با صفوف عزا در تلاطمیم
فرمان ز رقص پرچم گیسو گرفته ایم
دستی به تنگ سینه و دستی به فرق سر
ما با غم دو دست قلم خو گرفته ایم
"دال"یم؛ اگر که از "الف"ش رو گرفته ایم
لب تر نکرده است ولی چشم مان تر است
با اشک شوق نوکری اش، سو گرفته ایم
هرگز نبوده اهل حساب و کتاب و ما
بیش از نیازهای خود از او گرفته ایم
ما را بلا به گوشه ی هیأت کشانده است
چون کشتی شکسته ی پهلوگرفته ایم
همراه با صفوف عزا در تلاطمیم
فرمان ز رقص پرچم گیسو گرفته ایم
دستی به تنگ سینه و دستی به فرق سر
ما با غم دو دست قلم خو گرفته ایم