واژواره

سیدمسعود طباطبائی

واژواره

سیدمسعود طباطبائی

واژواره

ما را قلیل اشک، مقام خلیل داد
کم‌کم چکید و جوشش زمزم شروع شد

سیدمسعود طباطبائی
https://telegram.me/smtpoet

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اینجا

اگر حرفی‌ست باید جمله را مصحف کنی اینجا
اگرنه باید از پرمایه‌ گویی کف کنی اینجا

به دنیا آمدی تا صرفه‌ای باشد امور از تو
ولی تا مرگ می‌خواهی فقط مصرف کنی اینجا

متاع رایگان ِ زندگی را لقمه می‌گیری
نمی‌ترسی از این تخفیف ارزان خف کنی اینجا؟

چنان تنگ است چشمِ خاطرت، حتی نمی‌خواهی
نگاهی را دوپلکی خرج مستضعف کنی اینجا

حیا کن رقص غم را روی چین ِ چهره‌ی مردم
مبادا لحظه‌ای فکر دَدَف دف دف کنی اینجا

  • سیدمسعود طباطبائی
  • ۰
  • ۰

جنون گاوی

نشسته پشت میز و می‌زند هی شخم، میهن را
برادرجان جدا کن زودتر از گاو، آهن را

وطن کلا برای اوست، خاکش هم که سرمایه‌است
به هرجا می‌تواند، می‌تپاند بذر مسکن را

همیشه درسِ تقسیم است بعد از جمع، اما او
چگونه قبلِ جمعش، می‌کند تقسیم خرمن را؟

برای این سؤالت پاسخی دندان شکن دارم
کمی دقت کن و اندازه‌گیر ابعاد گردن را

به هم حتی رسانیده است خط‌های موازی را
کشیده تا جلوی خانه ریل ِ راه‌آهن را

به‌فرموده، نشسته پشت هر میزی که می‌خواهد
اگرچه یک تکان حتی نفرموده‌است باسن را

برای آشنایش شغل شیک و مجلسی دارد:
مرتب می‌کند پرونده‌های لای زونکن را

چرا از کاه، کوهی ساختید؟ اجدادتان دزد است!
طرف گم کرده در انبار بیت‌المال سوزن را

بچسبان قبل اسمش "حاج آقا" را، برادر جان!
که دُم دارد یقیناً کشمش و "مفعول" قطعاً: "را"

زبانم لال اگر روزی دهانت باز شد، ایشان
بفهماند به تو معنای کلاً بازماندن را

تذکر می‌دهم پس: خطّ قرمز را رعایت کن؛
جنون شعر، وحشی می‌کند این گاو را کودن!

 

  • سیدمسعود طباطبائی