واژواره

سیدمسعود طباطبائی

واژواره

سیدمسعود طباطبائی

واژواره

ما را قلیل اشک، مقام خلیل داد
کم‌کم چکید و جوشش زمزم شروع شد

سیدمسعود طباطبائی
https://telegram.me/smtpoet

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۰
  • ۰

لعنت

لعنت به تابستان، پس از پاییز لعنت
لعنت به این دو فصل لعن انگیز لعنت

آن روزها در این دو فصل لعـن انگیز
گفتم به هرکه دیدم و هرچیز لعنت

لجباز بودی و به کم قانع نبودی
بر همچنین و همچنان و نیز لعنت

شد شاهدم، آویز ِ در دستان ِ سردت
بر حرز و گردنبد ِ دست آویز لعنت

هنگام خشمت گوش خود را می گرفتم
رحمت به فریاد سر جالیز رحمت!

در بیت قبلی "رحمت"ش را دوست دارم
لعنت به چشمان ِ حسود ِ ریز لعنت

اردنگی و تیپا زدی و آخ... گفتم:
«لعنت به تیزی ِ لب ِ قرنیز لعنت»

هر برگ از هرخاطره یکسو فتاده است
لعنت به جلد کهنه ی شوومیز لعنت

---------------------------------------
---------------------------------------

کاری که کردی را اگر دنیا بفهمد
از هر دهانی می شود لبریز لعنت...

  • ۹۳/۰۴/۱۰
  • سیدمسعود طباطبائی

شعر

شعر طنز

غزل

غزل طنز

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی