برای آنهایی که احساس تکلیف از آستین کت-هایشان بیرون زده:
انگار رسالت جهان در ید اوست
آبیّ ِ زمین و آسمان در ید اوست
در جشن و عزای آدمی «خوشوقت است!»
بخشیدن و اتخاذ جان در ید اوست
20 فروردین 1392
برای آنهایی که احساس تکلیف از آستین کت-هایشان بیرون زده:
انگار رسالت جهان در ید اوست
آبیّ ِ زمین و آسمان در ید اوست
در جشن و عزای آدمی «خوشوقت است!»
بخشیدن و اتخاذ جان در ید اوست
20 فروردین 1392
هنـر باید تکانت دهد،
نه آنکه بنشینی
و از میان ابری غبار بگویی:
«احسنت!»
کبد،
کلیه
قلب،
ریه
تنها اینها را دارم!
برای زنده ماندن،
آیا کافی نیست؟
نه سلامی، نه علیکی
نه ز سوی یار پیکی
نه نوای ساز و سوری
نه تولدی، نه کیکی
دوم فروردین 1392
پس نبشت:
بشر امروز بیش از احساس نیاز به پیامک و تلفن و این دست ساخته های جبر تکنولوژی -که این نوع زندگی را «تکنولوزیستی» و به عبارتی دیگر «مردگی» می ناممش- به حضور نیازمند است و خود نمی داند که این درد، همان مرضی است که چند دهه گریبانش را گرفته و هر روز بهر درمانش، پاچه و یقه ی شخصی دیگر، غیر از خویش را مورد عنایت قرار می دهد.
و اگر ندانیم و نشناسیمش، که شایسته مان، همان حال است؛
اما و دریغا که بدانیم و میل به ندانستن کنیم!
امشب به جهان ثانی حیدر آمد
از حجت دین حجت دیگر آمد
تا زنده شود خون شهیدان غریب
بر خون خدا چشمه کوثر آمد
26 اسفند 1391
آمدم اما چه تنها آمدم