در شعرسازی پشت ِ هم حرف رَوی داریم
ما شاعران بیماری بیرونروی داریم
روزی اگر دیدی کسی شعری نزاییده
کاوش نکن؛ ناراحتی کلیوی داریم
هرچند در ظاهر نحیف و لاغراندامیم
در چنته اما قافیه هایی قوی داریم
ما حرف سنگین را فقط با شعر می گوییم
هفتاد من پرت و پلای مثنوی داریم
حرف دهان خویش را گاهی نمی فهمیم
وحشیّ و ایرج میرزا و مولوی داریم
ایرج اگر که قهوه ی قاجار می نوشید
در کافههامان قهوهی فاقانسوی داریم
گاهی به یک جرعه دلستر مست و گاهی هم
با یک پوکِ سیگار حالی معنوی داریم
هر مشکلی هم داخل این شعر وارد شد
قطع یقین از خاندان پهلوی داریم
ترجیح ما یک خلوت دنج است در منزل
با اینکه ما بیماری بیرونروی داریم
::
من ماندم و مجموعه ای اندازهی پاتیل
بیرونروی تا اطلاع ثانوی تعطیل